روحانی اصلاحطلب: مردم با جریانهای سیاسی قهر کردند | نیاز به گفتگویِ ملیِ صبورانه داریم
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۳۲۷۹۶
فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: جریانهای سیاسی که در داخل کشور فعال هستند، چه آنانی که به صورت آزاد کار میکنند و چه کسانی که برایشان محدودیت ایجاد شده است منتقدانی هستند که در قالب گفتگو بهتر میشود مسائلشان را شنید و در جهت حل مسائل کشور با آنان تعامل کرد. به جای آن که این افراد در حصر، زندان و محدودیت باشند باید در فضای گفتگو قرار بگیرند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در آستانه انتخاباتی دیگر در فضای سیاسی ایران و درحالی که رقابت ها بیشتر در درون اردوگاه اصولگرایان ایجاد شده است، زمزمه های گفتگو بین طیف های مختلف سیاسی مطرح می شود. اتفاقی که مسبوق به سابقه است و پیشتر نیز جلساتی برای گفتگو بین طیف های مختلف سیاسی برگزار شده بود. موضوعی که هم مخالفانی دارد هم موافقانی.
مانند مصطفی هاشمیطبا، فعال سیاسی اصلاحطلب که به خبرآنلاین گفت؛ «آدم ها حاضرند با هم گفتگو کنند ولی در آخر حرف خودشان را می زنند بنابراین، من این گفتگوها را عملی و واقعی نمیدانم.»
در این میان، احمد مازنی، فعال سیاسی اصلاح طلب که زمانی استارت گفتگوهای ملی را زده و اهالی چپ و راست را زیر یک خیمه جمع کرده بود، درباره شروع دوباره این گفتگوها به خبرگزاری خبرآنلاین گفت: «در شرایط فعلی برگزاری این جلسات با کسانی که معتقد به قانون اساسی فعلی هستند کافی نیست. در آن زمان، ما گفتیم افرادی که این قانون اساسی را قبول دارند، بر سر موضوعات مشترک گفتگو کنند. امروز نه موضوعات مشترک کفاف گفتگوی ملی را به عنوان یک مبنا می دهد و نه اعتقاد به قانون اساسی. بسیاری از افرادی که در آن زمان بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی اصرار داشتند، امروز معتقد هستند که این قانون باید اصلاح شده و به رفراندوم تاکید میکند.»
وی همچین تاکید کرد: «اگر قرار بر گفتگو باشد، باید برای همه کسانی که به ایران، به اسلام و ادیان الهی، به منافع ملی فکر میکنند و وابستگی به بیگانگان ندارد، فضای گفتگو فراهم شود.»
مشروح گفتگو با حجت الاسلام احمد مازنی، نماینده سابق مجلس را در خبرگزاری خبرآنلاین میخوانید
********************
آقای مازنی! شما از پیشقراولان برگزاری گفتگوهای سیاسی بین طیف های مختلف سیاسی بودید و جلساتی را هم برگزار می کردید، این جلسات گفتگو به کجا رسید، آیا هنوز هم این جلسات برگزار می شود؟
گفتگوهای ملی در آن سطحی که مطرح شده بود، متوقف نشده و جلسات با فاصله بیشتر برگزار می شود منتهی فضای سیاسی و اجتماعی کشور به سمتی رفته که نیاز به گفتگوی صبورانه دارد و بر روی پسوند صبورانه برای گفتگو تاکید دارم.
زمانی کنار هم نشستن باهنر و عارف تابو بود اما...همان گفتگوی ملی نیازمند حوصله، صبوری، سعه صدر بیشتری است. ما در حال حاضر در مقطعی قرار گرفتهایم که در مقایسه با سال ۹۵ که طرح گفتگوی ملی را در مجلس دهم مطرح کردم، خیلی تغییر کرده است. در آن زمان کنار هم نشستن آقای دکتر عارف با مهندس باهنر تابو بود و این دو نفر در دو جبهه مقابل قرار داشتند. شما عملا مشاهده می کنید که در طول این چند سال آقای باهنر در مواضع سیاسی خود تغییراتی ایجاد شده و با سعه صدر بیشتری به مسائل نگاه می کند. آقای عارف هم و دیگران نیز همینطور.
اگر الآن گفتگوی ملی به معنای واقعی صورت بگیرد، در شرایط فعلی برگزاری این جلسات با کسانی که معتقد به قانون اساسی فعلی هستند کافی نیست. در آن زمان، ما گفتیم افرادی که این قانون اساسی را قبول دارند، بر سر موضوعات مشترک گفتگو کنند. امروز نه موضوعات مشترک کفاف گفتگوی ملی را به عنوان یک مبنا می دهد و نه اعتقاد به قانون اساسی. بسیاری از افرادی که در آن زمان بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی اصرار داشتند، امروز معتقد هستند که این قانون باید اصلاح شده و به رفراندوم تاکید میکند.
ماجرای اختلاف در جبهه اصلاحاتما در جبهههای مختلف شاهد هستیم که فقط نام جبهه را با خود دارند در حالی که درون آن جبههها فراکسیونهایی هستند که با فراکسیونهای دیگر اختلافات اساسی دارند؛ به طور مثال، در جبهه اصلاحات در آن زمان یک مجموعهای داشتیم که علیرغم همه اختلاف نظرها بر سر انتخابات و حضور در پای صندوقهای رای، بر سر کار در چارچوب قانون اساسی اشتراک نظر داشتند در حالی که امروز بسیاری از این افراد معتقد به اصلاحات در قالب فعالیتهای اجتماعی هستند. به معنای دیگر، معتقد به اصلاحات جامعه محور هستند. عدهای دیگر هم قائل به اصلاحات انتخابات محور هستند.
مردم با جریانهای سیاسی موجود قهر کردنددر جبهه اصولگرایان نیز همین تغییرات ایجاد شده است و از طرفی هم مردم مسیر دیگری را در پیش گرفتند و با جریانهای سیاسی موجود قهر کردند. من معتقد نیستم که مردم از جریانهای سیاسی عبور کرده باشند اما توقعات آنان برآورده نشده است.
مردم انتظار داشتند که پشت سر هر کدام از این جریانهای سیاسی قرار میگیرند، بعد از انتخابات همه با همکاری و هم مشکلات کشور را حل کنند اما شاهد بودند که یک جریانی پیروز شده و جریان دیگر چوب لای چرخ جریان پیروز میگذارد و اجازه پیشروی کار را نمیدهد. مردم اذیت شدند و از سوی دیگر فشارهای خارجی با خارج شدن ترامپ از برجام بیشتر شد و در داخل و خارج از کشور گامهای جدی برای برگشتن به برجام شاهد نبودیم و قیمتها سرسام آور شده است. تحریمهای کمرشکن در جامعه تورم ایجاد کرده و نابهسامانیهایی را به همراه داشته است.
از طرف دیگر، در سال گذشته اتفاقاتی افتاد که پس از حوادث سال ۹۶، ۹۸ و ... کشور در وضعیت خاصی قرار گرفت؛ انتظارات، توقعات و مطالبات مردم بالاتر رفته است، بنابراین اگر قرار بر گفتگو باشد، باید برای همه کسانی که به ایران، به اسلام و ادیان الهی، به منافع ملی فکر میکنند و وابستگی به بیگانگان ندارد، فضای گفتگو فراهم شود. شرایط فعلی این تغییرات را نسبت به قبل داشته است.
نیازمند گفتگوی ملیِ صبورانه هستیم* آقای مازنی! یکی از انتقاداتی که به گفتگوها میشود این است که یا به صورت نمادین است یا به هدف نمیرسند، به نظر شما الزامات یک گفتگوی خوب چیست؟
راههای مختلف حل مشکلات میتواند راه بیتفاوتی، انفعال و سکوت باشد یا راه تخاصم، قهر و خشونت باشد یا راه سوم گفتگو باشد. اگر جامعه ما راه گفتگو را برای حل اختلافات انتخابات کرد به معنی حل مشکل است. بنابراین، اگر در مقاطعی گفتگو به نتیجه دلخواه نمی رسد، برای این بوده که کسانی که در جامعه تاثیرگذار بودند گفتگوی ملی را به معنای واقعی عملی نکردند و همچنان نیازمند گفتگوی ملی با پسوند صبورانه داریم.
جلسات گفتگوی ملی هنوز برگزار می شود* اشاره کردید که جلسات گفتگوی ملی هنوز برگزار میشود در این جلسات درباره چه مبحثهایی گفتگو میکنید؟ چه کسانی در این جلسات حضور دارد؟
همان افرادی که در گذشته اسامیشان اعلام شد در این جلسات حضور دارند. فاصله جلسات بیشتر شده و ما در سال جاری جلسهای نداشتیم. شرایط کرونا باعث متوقف شدن جلسات شد و بعد از کرونا چند جلسه برگزار شد و یک مقداری از جهت زمانبندی دچار مشکل شد که با فاصله برگزار میشود. برای انتخابات این دوره هنوز جلسهای نداشتیم.
* برای انتخابات جلسهای برگزار میکنید؟
تلاش میکنیم جلسه را برگزار کنیم.
نباید به جای جذب حداکثری، دفع حداکثری کنیم* آقای مازنی! اگر بخواهید جلسات گفتگوی ملی را دوباره کلید بزنید، از چه کسانی دوباره دعوت میکنید؟
آن جمع که الآن هم هستند اما قطعا همه کسانی که در حال حاضر به عنوان کنشگر سیاسی در سطح ملی هستند باید در این گفتگو شرکت کنند. آنانی که درون حاکمیت هستند، مخصوصا کسانی که در سطوح بالای حاکمیت هستند و قدرت دارند گاهی این فکر برایشان ایجاد میشود که به دلیل داشتن قدرت نیازی به گفتگو ندارند اما در سال گذشته کسانی سخن از گفتگو میکردند که زمانی که ما از گفتگوی ملی فریاد میزدیم، همراهی نمیکردند چون در موضع ضعف قرار گرفته بودند.
وقتی در موضع قدرت هستند، بیایند دست به دست هم داده و برای ساختن ایران به وحدت نظر برسند. جریانهای سیاسی که در داخل کشور فعال هستند، چه آنانی که به صورت آزاد کار میکنند و چه کسانی که برایشان محدودیت ایجاد شده است منتقدانی هستند که در قالب گفتگو بهتر میشود مسائلشان را شنید و در جهت حل مسائل کشور با آنان تعامل کرد. به جای آن که این افراد در حصر، زندان و محدودیت باشند باید در فضای گفتگو قرار بگیرند.
احزاب در کشور ما به معنای واقعی خودش جا نیافتاده و اشخاص تاثیرگذار هستند. بنابراین، اشخاص تاثیرگذار در فرآیند گفتگو قرار بگیرند. یعنی اگر قرار بر این باشد که انتخابات با مشارکت بالا داشته باشیم، قرار باشد که ما جلوی مهاجرت بی رویه نخبگان را بگیریم و با دنیا یک رابطه منطقی و معقول داشته باشیم، مشکلات معیشتی مردم حل شود باید با همه عناصر تاثیرگذار گفتگو کنیم.
هنرمندانی که منتقد هستند و سال گذشته خطاب به برخی از مسئولان گفتند که شما قدر تظاهرات دو میلیونی سکوت ما را ندانستید. بعد از زدن این حرف و انتقادات دیگر ممنوع الفعالیت شدند؛ یعنی به جای آنکه با این هنرمندان گفتگو کرده و حرف بزنند، بگویند ما هموطن هستیم و نباید به جای جذب حداکثری، دفع حداکثری کنیم، ممنوع الفعالیت کردند. فرهنگیان، معلمان و بازنشستگان منتقد هستند اما هر چند روز یکبار شاهد هستیم که دانشگاهیان را اخراج میکنند و افرادی را جذب میکنند که صلاحیتشان در حد اساتید قبلی نیست. این مسائل را با گفتگو حل میکنند نه با اخراج.
آماده گفتگو با هر چهرهای هستم اما زنده و در رسانه ملی* خودتان آماده گفتگو با چهره های سیاسی از جمله تندروها هستید؟
اگر گفتگو باشد من آماده گفتگو با هر چهرهای هستم اما نه به این معنا که مناظره باشد و برای رو کمکنی دو نفر از دو جریان مختلف میآیند و هر کدام سعی میکنند آن یکی را از صحنه خارج کند. گفتگو یعنی حقیقت را از منظر خودت بیان میکنی و در طرف مخالف نیز حقیقت را از منظر خودش بیان میکند.
شما یا با ایشان به توافق میرسید و یک همگرایی اتفاق میافتد یا در زمینه دیگر توافق ندارید یک واگرایی توام با احترام به نظر مخالف اتفاق میافتد. نه اینکه شوآف کنید و طرفداران خود را شاد کنید که برایتان دست بزنند، اینها گفتگو نیست.
آمادگی گفتگو با هر چهرهای را دارم به شرطی که در فضای زنده باشد، مثل رسانه ملی باشد اما به نظرم کافی نیست و باید کسانی که دارای ظرفیتهای مختلف هستند باید به این ندای گفتگوی صبورانه پاسخ مثبت بدهند.
منبع: خرداد
کلیدواژه: اصلاح طلبان جریان های سیاسی قانون اساسی موضوعات مشترک ایجاد شده گفتگوی ملی برگزار می شود جلسات گفتگو فضای گفتگو آن زمان اصلاح طلب چه کسانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۳۲۷۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اصلاحطلبان؟ خیر، متشکرم!
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.[۱] مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند. در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد. سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.
پینوشت:
[۱] خوانندگان میتوانند برای مطالعه بیشتر به مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی و پیشنهادهای مطرح در زمینه تأسیس نهاد اطلاعاتی کشور مراجعه کنند.